اوکسین ادز معتبرترین و بزرگترین سیستم کسب درآمد وبمسترها
اسفند 88 - دنیا دو روزه...؟
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دنیا دو روزه...؟

یاد دارم در غروبی سرد سرد 

می گذشت از کوچه ی ما دوره گردی 

داد می زد: 

کهنه قالی می خرم 

دسته دوم جنس عالی می خرم 

کاسه و ظرف سفالی می خرم 

گر نداری کوزه خالی می خرم 

اشک در چشمان بابا حلقه بست 

عاقبت آهی کشید بغضش شکست 

اول ماه است و نان در سفره نیست 

ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟  

بوی نان تازه هوشش برده بود 

اتفاقا مادرم هم روزه بود 

خواهرم بی روسری بیرون دوید 

گفت: آقا سفره خالی می خرید؟


نوشته شده در پنج شنبه 88/12/6ساعت 8:8 صبح توسط پریسا نظرات ( ) |


بر پرده های در هم امیال سر کشم
نقش عجیب چهره یک ناشناس بود
نقشی ز چهره ای که چو می جستمش به شوق
پیوسته می رمید و به من رخ نمی نمود

یک شب نگاه خسته مردی بروی من
لغزید و سست گشت و همانجا خموش ماند
تا خواستم که بگسلم این رشته نگاه
قلبم تپید و باز مرا سوی او کشاند

نو مید و خسته بودم از آن جستجوی خویش
با ناز خنده کردم و گفتم بیا بیا
راهی دراز بود و شب عشرتی به پیش
نالید عقل و گفت کجا می روی کجا

راهی دراز بود و دریغا میان راه
آن مرد ناله کرد که پایان ره کجاست
چون دیدگان خسته من خیره شد بر او
دیدم که می شتابد و زنجیرش به پاست

زنجیرش بپاست چرا ای خدای من ؟
دستی به کشتزار دلم تخم درد ریخت
اشکی دوید و زمزمه کردم میان اشک
زنجیرش به پاست که نتوانمش گسیخت

شب بود و آن نگاه پر از درد می زدود
از دیدگان خسته من نقش خواب را
لب بر لبش نهادم و نالیدم از غرور
کای مرد ناشناس بنوش این شراب را

آری بنوش و هیچ مگو کاندر این میان
در دل ز شور عشق تو سوزنده آذریست
ره بسته در قفای من اما دریغ و درد
پای تو نیز بسته زنجیر دیگریست

لغزید گرد پیکر من بازوان او
آشفته شد بشانه او گیسوان من
شب تیره بود و در طلب بوسه می نشست
هر لحظه کام تشنه او بر لبان من

ناگه نگه کردم و دیدم به پرده ها
آن نقش ناشناس دگر ناشناس نیست
افشردمش به سینه و گفتم به خود که وای
دانستم ای خدای من آن ناشناس کیست
یک آشنا که بسته زنجیر دیگریست

         

                

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/5ساعت 10:16 صبح توسط پریسا نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت



بزرگترین مرجع کد آهنگ



چت روم

کدهای جاوا وبلاگ




انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس